تعریف پژوهش در حوزه علوم اسلامی
در معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم اهتمام ارزشمندی در زمینه بسامان سازی پژوهش های حوزوی شروع شده است. طی طرحی پژوهشی تصمیم گرفته شده است، مفاهیم بنیادی پژوهش نظیر تعریف و ارکان و مراحل و جز آنها به دقت بررسی شود. نخستین مفهوم بنیادی «تعریف پژوهش» است که این چنین تعریف شده است: «پژوهش نوعی کوشش معرفتی در راستای هر یک از دو امر ذیل است:
1. پاسخ موجه به پرسش هایی که تاکنون به آنها پاسخ داده نشده است.
2. پاسخ جدید به پرسش هایی که پیش تر به آنها پاسخ داده شده است.»
از اینجانب نظرخواهی شده و نقد من درباره این تعریف به قرار ذیل است:
1. چنان که می نماید که دو تلقی درباره تعریف پژوهش وجود دارد:
تلقی اول این است که تلاش های علمی چند دسته اند و پژوهش یکی از آنها به شمار می رود. در این تلقی پژوهش عبارت از کوششی روشمند است که برای حل مسئله ای علمی صورت می گیرد. به موجب این تعریف متن پژوهی ها و موضوع پژوهی ها از تعریف پژوهش خارج می شود و پژوهش به مسئله پژوهی ها اختصاص دارد که بر محور یک مسئله علمی خاص انجام می شود. متن پژوهی ها مانند شرح، تفسیر، نقد و بررسی، ترجمه و نقد و مانند آنهاست که بر محور یک متن مشخص صورت می گیرد و موضوع پژوهی ها تألیفاتی اند که بر محور یک موضوع خاص صورت می پذیرد، بدون این که اشراف علمی بر یک شاخه علمی حاصل شده و بر یک مسئله علمی ابتنا یافته باشد.
تلقی دوم این است که همه تلاش های علمی که روشمند باشند و دستارود نوی به همراه داشته باشند، پژوهش دانسته می شود؛ چه محور آن مسئله باشد یا متن و یا موضوع.
اگر تعریف اول با تعریف دوم در عمل یک نتیجه داشته باشد، دعوا لفظی خواهد بود و در عمل هیچ مشکلی به وجود نخواهد آورد؛ اما بخواهید به موجب تعریف اول متن پژوهی ها و موضوعی پژوهی ها را بی اهمیت به شمار آورید و طلبه ها را الزام کنید، برای پایان نامه و طرح های پژوهشی اشان تنها به مسئله پژوهی بپردازند، مشکلات فراوانی را به بار می آورد که در ادامه به آن پرداخته می شود.
2. این سه نوع تلاش علمی عناصر مشترک فراونی دارند که به موجب آن باید گفت:
تعریفی که شما از پژوهش داده اید، علاوه بر مسئله پژوهی ها، متن پژوهی ها و موضوع پژوهی ها را نیز کمابیش در بر می گیرد و بنابراین تعریف به دست داده شده، مانع اغیار نیست. عناصر مشترک آن سه عبارت اند از این که اولاً، در هر سه کمابیش گردآوری و پردازش اطلاعات هست؛ ثانیاً، در هر سه کمابیش نوآوری علمی به چشم می خورد؛ ثالثاً، در هر سه کمابیش حل مسئله وجود دارد؛ رابعاً، در هر سه کمابیش نظم و روشمندی ملاحظه می شود.
تنها تفاوتی که میان آنهاست، این است که یکی بر محور یک مسئله علمی خاص است و دیگری بر محور یک متن اصلی خاص و سومی بر محور یک موضوع علمی خاص.
3. تعریف شما چند پیامد سوء دارد:
اولاً، شما اگر به موجب تعریفتان متن پژوهی ها و موضوع پژوهی ها را بی ارزش بشمارید و از طلبه ها بخواهید که به آنها روی نیاورند، در این صورت این نوع از تلاش های علمی مهجور خواهد شد و تردیدی نیست که ما به این نوع از تلاش های علمی بسیار نیازمندیم.
ثانیاً، اگر بخواهید، همه طلبه هایی را که می خواهند پایان نامه یا طرح پژوهشی بگذرانند، ملزم کنید، به مسئله پژوهی روی بیاورند، مسئله علمی را تا حد یک سؤال عامیانه و بی ارزش پایین خواهید آورد. جهت آن این است که همه طلبه ها از توان علمی و هوشی لازم برای مسئله پژوهی برخوردار نیستند؛ لذا برای ظاهرسازی صورت تحقیق را مسئله پژوهانه می نویسند؛ اما محتوای تحقیق هیچ بویی از مسئله پژوهی نمی دهد.
4. پنهان نیست که هر سؤالی سؤال علمی نیست. سؤال علمی آن است که:
اولاً، پس از اشراف علمی به یک شاخه از علم حاصل شود و آن زمانی حاصل می گردد که مهم ترین آثار مربوط به آن علم مطالعه شده باشد و مطالعه کننده احساس کند، در این شاخه از علم به این سؤال یا اساساً پاسخ داده نشده یا اگر پاسخ داده شده، قانع کننده نیست و خلل هایی در آن به چشم می خورد؛ حال آن که بسیاری از کسانی که به تحقیق روی می آورند، حتی یک کتاب را نیز درباره موضوع تحقیقشان مطالعه نکرده اند و با چنین خلأ ها و خلل هایی مواجه نشده اند.
ثانیاً، مسئله علمی پاسخ نداده یا پاسخ منقح نداده است؛ بنابراین اگر سؤالی مطرح شود و پاسخ آن در کتاب ها یا مقالات داده شده است، این سؤال علمی نخواهد بود.
ثالثاً، مسئله علمی موردی و مشخص است؛ نه کلی و بی حد و حصر؛ بنابراین سؤالی مثل دیدگاه اسلام درباره طبیعت چیست، مسئله علمی نیست. چنین سؤال چندان کلی است که امکان تحقیق آن وجود ندارد و در وقت محدود محقق نمی گنجد.
رابعاً، مسئله علمی واحد است؛ نه متعدد و متفاوت. باید یک تحقیق یک سؤال اصلی داشته باشد که مانند رشته ای تمام سؤالات فرعی را به هم پیوند بزند.
5. اساساً غرض شما از به دست دادن تعریف برای پژوهش چیست؟
با مشخص کردن غرضتان می توان به تعریف مشخص تری دست یافت. اگر غرضتان توصیف و گزارش دیدگاه ها درباره تعریف هایی است که درباره پژوهش بیان شده است، راهکار این است که تنها دیدگاه ها را توصیف کنید؛ نه آن که به نقد آنها بپردازید. در توصیف نیز باید نخست قدر مشترک دیدگاه ها را گرفت و بیان کرد و آنگاه به بیان موارد اختلاف آنها پرداخت و پس از آن به تبیین آنها یعنی بیان علل و زمینه هایی که آنها را به چنان دیدگاه هایی سوق داده است، همت گمارد. تردیدی نیست که هرکسی تعریفی که از پژوهش به دست داده است، متناسب با تخصص علمی و زمینه پژوهشی او بوده است. پنهان نیست که روش تحقیق علوم متفاوت است و لذا ملاحظه می شود، آنان که در علوم جدید مانند روان شناسی و جامعه شناسی و یا علوم تجربی تخصص دارند، پژوهش را به گونه ای متفاوت از کسانی تعریف می کنند که در علوم قدیم مانند فقه و اصول و علوم قرآنی و تاریخ تخصص دارند.
اما اگر غرضتان بیان یک تعریف دستوری از پژوهش است، باید نخست مقتضیات و نیازها و اهداف خود را بیان کنید و به ارزیابی آنها بپردازید و بعد تعریفی را متناسب با آن بیان کنید. چه چیزی موجب شده است که شما به تهیه تعریف پژوهش روی آورده اید؟ آیا نابسامانی هایی بوده است که در تلاش های علمی طلبه ها مشاهده کرده اید و می خواهید با به دست دادن یک تعریف دستوری و بخشنامه ای از پژوهش آنان را وادارید، به گونه ای تحقیق کنند که دیگر شاهد آن نابسامانی ها نباشید؟ آن نابسامانی ها چیست؟ و چگونه تحقیقی می تواند، آن نابسامانی ها را برطرف سازد؟ آیا ملاحظه کرده اید که طلبه ها در تألیفاتشان نوآوری ندارند؟ یا دیده اید که در تألیفاتشان به موضوعات کاربردی و مورد نیاز جامعه نمی پردازند؟ آیا راهکار حل این مشکلات این است که تحقیقات را مسئله محور کنیم؟ آیا دیگر نمی خواهید، طلبه ها به تحقیقات متن محور و موضوع محور روی بیاورند؟ آیا ما دیگر به تحقیقات متن محور یا موضوع محور نیاز نداریم؟ آیا تحقیقات مسئله محور جای خالی آن دو تحقیق دیگر را پر می کنند؟ یا آیا می توان متن پژوهی ها و موضوع پژوهی ها را مسئله محور ساخت؟
تا زمانی که شما به این سؤالات پاسخ روشنی نداده باشید، نمی توانید، به تعریف دستوری و بخشنامه ای از پژوهش بپردازید.
خلاصه نظر اینجانب را بخواهید، این است که ما باید تعریف دستوری که از پژوهش نمی دهیم، متناسب با نیازها و مقتضایات علوم اسلامی باشد. این تعریف باید نه چندان کلی باشد که شامل هرگونه تحقیقی در هر علمی شود و نه جزئی باشد که همه تلاش های علمی و مورد نیاز در علوم اسلامی را پوشش ندهد. این تعریف باید همه عناصر مشترک تلاش های علمی در علوم اسلامی را که پیش تر بیان شد، در برداشته باشد.
موفق و مؤید باشید.